پایگاه مجازی دانشجویان افغانستانی

 

پیدایش و تاریخچه موسیقی
از همان ابتدا که بشر پای به این جهان هستی گذاشت ، صدای بادها ، گدازه های آتش و آوازهای سیل در مغز انسان به صورت نامرتب و نا موزون درآمده ، انسانها از آواز پرندگان ، آبشار آب و چیزهای دیگر لذت می برند. تا اینکه انسانها نیز به فکر افتادند تا این صداها و آوازها را هماهنگ کرده و تصمیم گرفتند که از خود و در میان خود قراردادهای رمزی بگذارند. مثلا اگر یک حیوان مانند اسب یا گاو از گله گم می شد به قسم سوت کشیدن آنها به گله هدایت و راهنمایی می کردند یا به گردن حیوان زنگ یا زنگوله می بستند تا اگر حیوان گم می شد از روی صدای زنگوله طرف و جهت آن را دریابند و یا اگر انسان گم می شد به قسم دهل و یا زدن شی دیگر آن را به جایگاه خودش هدایت می کردند و به طور مثال در ایران و افغانستان هم رسم بوده که اگر انسان در آب غرق می شد با زدن دهل نفر مرده روی آب می آید. ولی در این باره باید سئوال کرد که چه کسی در این راه پیدایش موسیقی گام برداشت و به این فکر افتاد. باید گفت که انسانهای زیادی در این راه کار کردند تا بتوانند این صداها و آوازها را مرتب سازند به طوریکه یک انسان خبره موسیقی زمانی که در یک سراشیبی آبشار قرار داشت یک سنگ را به صورت تصادفی در زیر آبشار قرار داد و دید که با برخورد آب با سطح سنگ آواز آن تغییر کرد و سنگ دوم که قرار داد ، تغییر بیشتر شد و تا هفت سنگ امتحان کرد. آوازها نیز به صورت ذیل یعنی به حساب موسیقی کوچکتر می شد و سنگ هشتم را که قرار داد آواز اولی تکرار شد و به همین صورت این کار را این فرد و افراد دیگر تکرار کردند و بالاخره اولین جائیکه موسیقی به صورت درست از آن به وجود آمد ، یونان بود و در زمان ارسطو و افلاطون این کارها ادامه داشت تا خود ارسطو که یک روز از بازار ندافی رد می شد چشمش به تار ندافی افتاد که نسبتاً آواز خوش و منظم که نداف بر سر پنبه می کوبید از آن درآمد ارسطو به این فکر افتاد گفت اگر این آواز بین فلا باشد آواز خوشتری از خود بوجود می آورد تل این بود که اولین آله موسیقی که رباب یا دلربا است بوجود آمد. تار دلربا از روی گوسفند و یا گاو است که آن را خشک می کنند و تاتر ندافی هم از روی روده است. بعدها این رباب را به همان حالت هفت سنگ که از صدای آبشار بدست آمده بود ، درست کردند و آلات موسیقی یکی پس از دیگری نظر به ذوق و علاقه بوجود آمد.
اما موسیقی ایران و افغانستان و تقریباً خاورمیانه و آسیای مرکزی از هند گرفته شده و اولین آلات موسیقی که در این سرزمین ها نواخته می شده همان غرچک مثل دوتار است. اما پرده ای که بدست گرفته شود وجود ندارد و استاد باید آنقدر کار کند ات آن آوازی را که می خواهد در بیاورد و آلات دیگر تنبور ، دوتار ، دلربا یا رباب است و نت های موسیقی را ناصر خسرو دهلوی مرتب کرد که از اسم نت ها حرف اول آن را برداشت و به صورت "سا - ری - گه - مه - په - ده - نی - سا" درآورد. و این آوازها بین ایران و افغانستان مشترک است و مثلا سه تار که از یک چوب انعطاف پذیر است که آن را بانس می گویند در ایران وافغانستان وجود ندارد. و بعد از آن مقامها که بعدا موسیقی کلاسیک جدا کرد و در شرق یعنی هند مقام ها به اساس فلسفه ارسطو ترتیب یافته و منطقی است که ممالک زیادی را به خود جلب کرده مثلا در موسیقی شرقی 10 مقام وجود دارد که 365 مقام دیگر را به وجود آورده و سال هم 365 روز است و مقام ها از نگاه نت یا پرده ، 12 پرده است و سال هم 12 ماه است که هفت سور پخته یا به حساب موسیقی تیور می گویند و 5 سور خام که کهومل گویند می باشد. و چیزهایی که در ایران و افغانستان مشترک است دهل ، دلربا و کمپزهاست و در موسیقی ایران 7 دستگاه وجود دارد. پس همین 12 سور است که در ارگ پرده یا نت های دیگری ادامه پرده های اولی است.



تاریخ: شنبه 7 خرداد 1390برچسب:پیدایش و تاریخچه موسیقی,
ارسال توسط

 

اطلاعات کاربردی در خصوص کشور افغانستان ( سرمایه گذاری ، تجارت و زندگی (
 
تولیدات در افغانستان 
 
نرخ رشد اقتصادی 
 
توسعه تجاری و اقتصادی 
 
تعاملات تجاری با افغانستان 
 
کالاهای دارای مزیت ایرانی درافغانستان  
 
 شرایط سرمایه گذاری در افغانستان
 
 ضعفهای کالاهای ایرانی
 
مزایای کالاهای ایرانی 
 
 موانع و مشکلات سرمایه گذاری و صادرات ایران
 
 اولویتهای سرمایه گذاری افغانستان
 
 عمده کشورهای صادرکننده به افغانستان
 
 فرصتهای کوتاه مدت تجاری
 
فرصتهای میان مدت تجاری 
 
دیدگاههای بازار 
 
بازارهای منطقه ای 
 
 محصولات کشاورزی مناسب افغانستان
 
ترکیب بخش های اقتصادی
 
 
 
 
 
تولیدات در افغانستان
افغانستان تقریباً تولیدات صنعتی خیلی کم دارد و بیش از 95 درصد نیازهایش را از خارج تأمین می کند، خصوصاٌ از همسایگانش، کالا های ارزان قیمت چینی ( البته با کیفیت پائین ) بازارهای افغانستان را پر کرده است و مردم به دلیل ارزانی، ترجیح میدهند کالای چینی خریداری کنند. اجناس ساخت پاکستان، ایران و ترکیه ( بیشتر پوشاک) نیز فراوان است.
نرخ رشد اقتصادی:
- در سال 85:             8%
-  درسال  86:        12%  
-در سال87:           15درصد
توسعه تجاری و اقتصادی افغانستان
توسعه واقعی روابط تجاری رسمی افغانها با کشور های همسایه و دیگر ممالک، در سال 2004-2003  اتفاق افتاده در حال حاضر این کشور در مقایسه با تمام کشور های منطقه، پائین ترین نرخ تعرفه تجاری را داراست.
آمریکا ، اتحادیه اروپا، ژاپن و هند در سال 2003 میلادی قرارداد امتیازات تعرفه های ترجیحی تجاری را  با افغانستان منعقد نمودند، علاوه بر این دولت 2 معاهده سه جانبه حمل و نقل و تجارت ( افغانستان ، ایران وهند) و ( افغانستان، ایران و تاجیکستان) و 4 موافقتنامه تجارتی و ترانزیتی با ایران، هند، ترکمنستان و ازبکستان منعقد نموده است.
پاکستان بزرگترین شریک تجاری افغانستان است، اگرچه تجارت قانونی بوسیله قاچاق خزنده ( صادرات مجدد کالا به پاکستان) و موانع تجاری علیه کالاها و کامیونهای افغان با مشکلات مواجه شده است، اما اخیراً دو دولت موافقت خود را در زمینه کاهش تعرفه ها بر محصولات افغانستان و پیگیری موضوع کاهش صادرات مجدد، اعلام نموده
تجارت با سایر همسایگان شامل ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و چین علیرغم مذاکرات و رایزنیهائی که در مورد موانع تجاری برگزار می کنند، به آرامی رو به گسترش است. با توسعه سیستم ترجیحی معافیتهای مالیاتی در ژانویه 2003 و توسعه و سرمایه گذاری بخش خصوصی افغان، انتظار می رود تجارت بین آمریکا و افغانستان در سالهای آتی به رشد خود ادامه دهد.
تعاملات تجاری با افغانستان
اتخاذ تصمیم تعاملات تجاری با افغانستان در دولت افغانستان، آهسته و دیوانسالار می باشد. با در نظر گرفتن وضیعت امنیتی ناپایدار دربرخی از نقاط  کشور در صنعت بیمه نیز کمبود احساس می شود و شرکتهای حمل و نقل و سرمایه گذاران، قدرت انتخاب چندانی در این مورد ندارند.
داشتن اطلاعات قوی محلی، شناخت بازیگران حاضر، روابط آنها با دولت و اطراف و اکناف کشور توانائی آنها در انجام معاملات تجاری، بخش مهمی از هنر توسعه تجاری در افغانستان می باشد.
کانالهای فروش وتوزیع رسمی، چنانچه در کشور های غربی مرسوم است، وجود ندارد
در افغانستان 3 تشکل تجاری مستقل به اسامی : اتاق تجارت بین المللی افغانستان، اتاق تجارت و صنایع افغانستان و اداره انکشاف صادرات درکابل وسایر مراکزاستانها فعالیت دارند.  ( درحال حاضردواتاق فوق باهم ادغام شده اند)
وزارت تجارت افغانستان در نوامبر 2004 میزبان اولین نمایشگاه تجاری درکابل بود که در جریان برگزاری آن بیش از 500 شرکت ایرانی، افغان، ترک و شرکتهایی که دفاتر آنها در دوبی مستقر می باشد، کالا ها و خدمات خود را عرضه نموده بودند.لازم به ذکر است که بیشترین شرکت کنندگان در این نمایشگاه را شرکتهای ایرانی تشکیل می دادند که اجناس متنوعی اعم از محصولات صنعتی، مصرفی و خوراکی را عرضه کرده بودند. این کالا ها با استقبال فوق العاده بازدیدکنندگان روبرو شد.
محصولات ایرانی در افغانستان به لحاظ کیفیت مرغوب، رعایت بهداشتی و بسته بندی مناسب و درج تاریخ مصرف کالا، جایگاه خاص خود را دارند و افغانها به علت زندگی در ایران به کالا های ایرانی آشنائی کامل داشته و ترجیح می دهند محصولات ایران ( خصوصاً مواد غذائی) را تهیه کنند.
بازاریابی کالای ارسالی به افغانستان نیز از جمله نکات مهمی استکه تجار ایرانی قبل از اقدام به صادرات باید به آن توجه نموده تا ضمن حفظ بازار ازنوسانات قیمت و ضرر و زیان احتمالی جلوگیری به عمل آید.
ترکیب بخشهای  اقتصادی:
کشاورزی38درصد
 صنعت24درصد
خدمات38درصد
نیروی آماده به کار (15میلیون نفر(
نیروی بیکار(5میلیون(
بودجه عادی سال86(062/1میلیارد(
پیش بینی بودجه سال87(3/1میلیارددلار(
بودجه عمرانی سال 86(54/1میلیارددلار(
بودجه عمرانی سال87(388/1میلیارددلار(
درآمد داخلی سال 86(573میلیون دلار(
ترکیب بخشهای  اقتصادی :
 تولید ناخالص داخلی درسال86براساس اعلام بانک جهانی(9میلیارد(
نرخ رشد اقتصادی درسال 86درحدود12درصد
نرخ تورم درسال درحدود 12درصد86
درآمد سرانه درسال 86بر اساس اعلام بانک جهانی (360دلار(
واردات سال86 درحدود(3/5میلیارد(
صادرات سال86(1میلیارد(
شرایط سرمایه گذاری در افغانستان  
1-  سرمایه گذار باید شخصآ جهت تکمیل پروسه مجوز خویش به دفتر آیسا حاضر شود در صورتیکه مقدور نباشد وکیل قانونی خویش را که وکالت خط شرعی محکمه را با خود داشته باشد جهت طی مراحل و اخذ مجوز به اداره آیسا مراجعه نماید.
 2-  ارائه پاسپوت و یا دیگر اسناد رسمی که هویت انفرادی و یا شخصیت قانونی در خواست کننده را تثبیت نماید. شخصیت حقوقی شرکت های خراجی باید از طریق وزارت محترم امور خارجه افغانستان تصدیق گردیده و به دفتر آیسا معرفی شود.
3-  سرمایه گذار بایست یک آدرس مشخص محل کار را داشته باشد. آدرس پستی قابل قابل قبول نبوده و موجودیت آدرس دفتر باید به اساس سند پرداخت کرایه و امثال آن تائید شود.
4- آیسا فرم تشخیص هزینه را دراختیارسرمایه گذار قرار داده که بعد از تکمیل فرم مذکور توسط سرمایه گذار مالیات مربوطه را، اداره آیسا از طریق اداره دارایی  بدست می آورد.
5- فعالیت کار سرمایه گذار باید واضح بوده لذا ایجاب می نماید تا در خواست کننده تفصیل مقدار و اندازه سرمایه گذاری را که قصد آغاز آن را دارد ، تعداد کارگران شرکت و اسامی مامورین رسمی شرکت را با خود بیاورد.
 6- در خواست کننده سعی کند تا اسم تجارتی را که انتخاب می نماید تکراری نباشد گرچه مجوز سرمایه گذاری بعد از استعلام اسم تجارتی صادر میشود.
-  مالکیت ( شکل حقوقی ) شرکت باید بر اساس ساختار فعالیت تجارتی مانند شرکت تک موسس ، شرکت تضامنی مسئولیت محدود و یا شرکت خارجی میباشد ، اسناد مرتبط با آن باید ضمیمه در خواست باشد تا آنرا ثبت سازد.
8-   اطلاعات عمومی وخلاصه اطلاعاتی که در درخواست سرمایه گذاری ارائه شده در یکی ازروزنامه های کثیرالانتشار به چاپ برسد.
9-  از درخواست کننده تقاضا می شود تا اطلاعاتی را که دردرخواست جهت اخذ مجوز اظهار می دارد واقعی بوده و در صورت ارائه اطلاعات نادرست در خواست دهنده از دریافت مجوز سرمایه گذاری محروم خواهد شد. علاوه بر آن اگر اطلاعات غیر واقعی بعد از صدور مجوز ثابت گردد ، مجوز سرمایه گذار بصورت فوری باطل گردیده           
10- مطابق با قانون سرمایه گذاری خصوصی در افغانستان سرمایه گذار ( شرکت ثبت شده ) باید از تغییرات که در مالکیت و یا سرمایه آن ایجاد میگردد و یا در صورتیکه سرمایه گذار سهم خویش را در سرمایه گذاری افزایش  دهد باید اداره آیسا را در جریان قرار دهد زیرا کم نشان دادن سرمایه آغاز فعالیت تخطی از قانون سرمایه گذاری تلقی خواهد شد.
11-  دارنده گان مجوز سرمایه گذاری کوچک مستحق توزیع زمین صنعتی شناخته نمی شوند و همچنان نامه معرفی برای اخذ پاسپورت تجارتی به وزارت امور داخله داده نمیشود.
12-  موقعیکه شرکت فعالیت خود را آغاز می کند بلافاصله می بایست اداره آیسا را مطلع نماید.
هزینه اخذ مجوز و تجدید سالانه مجوز سرمایه گذاری 
بخش تولید و خدمات بهداشتی ودرمانی: هزینه مجوز سرمایه گذاری بخش تولیدی و خدمات بهداشتی -درمانی ( صنعتی ، زراعتی ، دامپروری و مواد ساختمانی ، صنعت فیلم سازی ، دارو سازی ، بیمارستان ها و کلینیک های بهداشتی -درمانی و غیره )
 
 مبلغ سرمایه ابتدایی
 
 نوع
 
 هزینه مجوز  
 
 
 5000 تا 10000 دلار
 
سرمایه گذاری کوچک 
 
   100 دلار
 
 
 10001 تا 1000000 دلار
 
سرمایه گذاری متوسط 
 
700 دلار   
 
 
 1000001 دلار به  بالا
 
 سرمایه گذاری بزرگ
 
   1000 دلار   
 
 
 هزینه تجدید مجوز سالانه شرکت های فوق الذکر 25% درصد هزینه مجوز
 
 2.  بخش خدماتی : هزینه مجوز سرمایه گذاری بخش خدماتی 1000دلار ( مانند خدمات مخابراتی ، بانکی ، هتل ، رستوران ، آژانس مسافرتی، مشاورتی ،حسابرسی ،IT و....)
-  هزینه تجدید مجوز سالانه شرکت های خدماتی فوق الذکرپنجاه درصد هزینه مجوز
3. هزینه مجوز شرکت های ساختمانی .
 
 مبلغ سرمایه ابتدایی
 
 نوع
 
هزینه مجوز  
 
 
20000 تا 1000000 دلار
 
متوسط
 
   700 دلار
 
 
 1000001 دلار به بالا
 
بزرگ
 
1000 دلار   
 
 
 
 هزینه  تجدید مجوز سالانه شرکت های ساختمانی 50% مجوز
4. هزینه مجوز شرکت های امنیتی 5000 دلار آمریکای معادل 250000 افغانی
 
- هزینه تجدید مجوز سالانه شرکت های امنیتی 100 درصد مجوز
نکته : علاوه بر هزینه فوق الذکر مبلغ 1000 افغانی جهت نشرآگهی تاسیس شرکت درروزنامه های افغانی و جریده رسمی وزارت عدلیه اخذ میگردد.
4. هزینه تصدیق فعالیت :
 الف. بخش های تولیدی ، خدمات بهداشتی -درمانی 100دلار
ب. بخش های خدماتی 250دلار
∙ المثنی مجوز سرمایه گذاری 10 دلار.
∙ در صورتیکه در خواست کننده موافق با شرایط فوق الذکر باشند، با امضا فرم مربوطه اطلاع می دهند.
 مهمترین اولویت های سرمایه گذاری در افغانستان:
الف – صنایع سبک، مواد غذایی ، مصالح ساختمانی ، صنایع دارویی
ب – صنایع کاربر و اشتغال زا
ج – صنایع که ایران در آن مزیت تکنولوژیکی داشته و امکان صدور آن به سایر کشورها را دارد از قبیل پتروشیمی ، پوشاک و نساجی، صنایع تکمیلی (مونتاژ)
د – صدور خدمات فنی ومهندسی با تاکید بر اولویت در بخشهای معدن ، آب ، انرژی و راه و ساختمان
ه- صنایع تبدیلی کشاورزی،فراوری  و بسته بندی
و – صنایع دامپروری: کشتارگاه، سردخانه، صنایع تبدیلی
ز- تامین مواد اولیه قالی ، کالاهای مصرفی پلاستیکی، شیشه، سیمان، محصولات بهداشتی ساختمان
د-صنعت جهانگردی :ساخت و تعمیرهتل و مراکز اقامتی،رستوران و میراث فرهنگی
عمده کشورهای تجاری  درافغانستان با ذکر کالاهای صادراتی این کشور ها
 
پاکستان :احشام(گاو وگاومیش)،شیرخشک،برنج،آردگندم،سوخت،منسوجات،کود،پلاستیک جات، مصالح ساختمانی، ماشین آلات صنعتی وتولیدی،باطری ماشین، سایرمواد غذایی ،انواع نرم افزار
چین :شیر خشک، روغن نباتی،چای سیاه وسبز،شکر،سیگار،ادویه،وسایل طبی،تایر وتیوپ ،منسوجات،لوازم تحریر،ماشین آلات ،ژنراتور،تلویزیون ،ماشین سواری وکامیون،خدمات فنی و مهندسی
روسیهآهن آلات، چوب والوار،ماشین آلات ،صابون،شکر،سوخت،ماشین کامیون وسواری
آردگندم،حبوبات،سوخت،چوب آهن آلاتازبکستان:
کره: انواع لوازم الکترونیک و لوازم خانگی،منسوجات،سیگار
هند :تخم مرغ، چای سیاه وسبز،شکر، انواع ادویه،تایروتیوپ،منسوجات، آهن آلات، وسایل برقی، لوازم یدکی ماشین.
قزاقستان:آرد گندم،شیرخشک، روغن نباتی،آهن آلات
ترکمنستان:سوخت(بنزین،نفت، گاز، و...)،روغننباتی،آهن آلات
آلمان :ماشین سواری ،لوازم یدکی ماشین، تایر وتیوپ،صابون،موبایل، سیگار،مشروبات غیر الکلی، وسایل برقی
ترکیه:وسایل برقی،ماشین آلات،ژنراتوربرق،موادغذایی،صابون،مشروبات غیر الکلی
امارات متحده عربی:ماشین سواری، تایر وتیوپ،موبایل،سیم کارت وکارت اعتباری،وسایل برقی( تلویریون و کامپیوتر)،ظروف شیشه ای،روغن نباتی، شکر،مشروبات غیر الکلی، سیگار
کنیا : چای
آمریکا :گوشت مرغ،ماشین سواری،آرد گندم، روغن نباتی ، ماشینآلات، سیگار
 
فرصتهای کوتاه مدت:
1-     خدمات کشاورزی، ساختمانی و مهندسی
2-     مواد و مصالح ساختمانی
3-     رایانه، ادوات نرم افزاری و سخت افزاری، تجهیزات و خدمات جانبی ( بین زبان دری و فارسی)
4-     تجهیزات و خدمات مخابراتی
5-     ژنراتور های مولد برق
6-     خدما



ارسال توسط

سلسله حکومتی

 

 

 

 

 

 حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان) مورد هجوم اقوام آریایی که از درههای پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریاییها چه کسانی در این سرزمین ساکن بودهاند.

 

 

بطلمیوس و دیگر جغرافیدانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک فارس (ایران امروز) در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کردهاند. قدیمیترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش ذکر به عمل آمده، اوستا کتاب مقدس زرتشت است.

 

 

   

 هخامنشیان

 

 

 

 

 

باکتریا در حدود ۵۴۰ قبل از میلاد. توسط کورش هخامنشی فتح و به امپراتوری پارس پیوست. بعدها داریوش کبیر قسمتهای بیشتری از آن را فتح کرد. افغانستان کنونی در دوران داریوش هفت (ساتراپی) داشت و اهمیت استراتژیک زیادی داشت. در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد فتوحات هخامنشی فروکش کرد و برخی از نواحی جنوب و شرق به تدریج از شاهنشاهی هخامنشی جدا شدند.

 

 بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال توسط سیدمحمدحسینی

سيرتاريخي واژه افغان و افغانستان

 

(( افغانستان )) به معناي(( دولت و كشور افغانان ))و يا (( كشوري كه تحت سلطنت سلاطين افغاني متحد شده باشد))(1)از واژه ي (( افغان )) كه معرﱠب (( اوغان )) است (2)مشتق شده است.برخي معتقدند:(( افغان )) در ابتدا (( اغوان )) از ريشه ي آريايي بوده است و به مرور زمان (( اوغان )) و سپس (( افغان )) شده است.(3)

كلمه ي (( افغان )) نخستين بار در قرن چهارم هجري درباره ي برخي از قبايل پشتون منطقه ي شرق خلافت اسلامي در آثار نويسندگان مسلمان استعمال شد.(4) اين استعمال ابتدا در (( حدود العالم ))(5) سپس در (( تاريخ يميني ))(6) و (( تاريخ بيهقي ))(7) به چشم خورد.

به تدريج نويسندگان ديگر نيز اين اسم را ثبت و ضبط كردند و بر دايره ي نفوذش افزوده شد تا جايي كه در قرن دهم هجري نام قسمت بزرگي از قبايل پشتون اين منطقه شد و تمام قبايل ابدالي ان را در بر گرفت.در قرن دوازدهم اسم تمام قبايل پشتانه ي (( افغانستان )) اعم از (( ابدالي )) و (( غلجائي )) گرديد. و در سده ي سيزدهم،وسعت معنايي ان به اندازه اي شد كه عنواني براي تمامي ملت افغانستان اعم از پشتون،تاجيك،بلوچ،هزاره و غير آن گشت و جايگزين نام پيشين (( خراساني )) گرديد.(8) كلمه ي (( افغانستان )) كه يك اسم مركب فارسي است،از تركيب اسم (( افغان )) و پسوند مكاني (( ستان )) ساخته شده است.اين لغت كه به معناي (( سرزمين افغان ها )) ست،سير تاريخي مشابهي همچون لفظ (( افغان )) را پيموده است.(9)

نخستين بار (( تاريخنامه ي هرات )) در اواخر قرن هشتم اين نام را در معناي مكان و سكونت قبايل افغان استعمال كرد كه با بر قراين،محدوده ي آن از حوالي قندهار تا رودخانه ي سند بود .(10)

با فروپاشي صفويه و به دنبال ان قتل نادرشاه در ايران(در غرب خراسان)،همراه با اضمحلال گوركانيان هند(در شرق خراسان)و قدرت گيري افغانان،قلمرو معنايي واژه ي (( افغانستان )) گسترش يافت و نام سرزميني شد كه پيش از آن خراسان نام داشت و بسيار وسيع تر از افغانستان امروز بود،گرچه مرزهاي آن بارها تغيير كرده بود.اين لغت در معناي كنوني و با حدود تقريبي امروز از اوايل قرن سيزدهم معمول شد.(11)

اول بار در شعبان سال ١٢١٥هجري،ضمن معاهده ي مكتوب ميان انگلستان و ايران درباره ي دولت دراني بود كه اين اصطلاح به عنوان نام رسمي اين قسمت از سرزمين هاي اسلامي به كار رفت.(12) تا چند سال پس از انعقاد اين پيمان،مردمان و حاكمان افغان،از پذيرش نام (( افغانستان )) به جاي (( خراسان )) اكراه داشتند.(( مونت استوارت الفنستون )) انگليسي كه چند سال پس از انعقاد معاهده ي مذكور به كابل سفر كرده است مي نويسد:(( افغانان نام عمومي براي كشورشان ندارند؛اما (( افغانستان )) كه محتملاً نخست در ايران به كار برده شده،مكرر در كتاب ها آمده است و اگر به كار رود براي مردم آن سرزمين ناآشنا نيست...نامي كه توسط ساكنان سرزمين بر تمامي كشور اطلاق مي شود،خراسان است. )).(13)

در دوره هاي تاريخي پيش از آن،حد اقل از ظهور اسلام تا اوايل سده ي سيزدهم هجري،افغانستان كنوني بخشي از خراسان بزرگيبود كه در معناي گسترده اش سيستان و كابلستان را نيز شامل مي شد.(14) به همين سبب،بسياري از نويسندگان و تاريخ نگاران افغان و غير افغان خراسان را نام مشهور دوره ي اسلامي تا اواسط قرن سيزدهم اين سرزمين تلقي كرده اند.(15)

اسم(( افغانستان )) براي نخستين بار در تاريخ اين كشور در مكاتبات و معاهدات رسمي پادشاه ابدالي آن با دولت انگلستان در جمادي الاولي سال ١٢٥٤هجري استعمال شد.(16)

پي نوشت ها

1.ارانسكي.اي.ام؛مقدمه فقه اللغه ايراني؛ترجمه:كشاورز،كريم؛تهران:انتشارات پيام،چ2،1379ش.،ص228.

2.غبار،ميرغلام محمد؛افغانستان در مسير تاريخ؛تهران:انتشارات جمهوري،چ1، 1384ش.،ص6؛دايرة المعارف آريانا؛كابل:مطبعه عمومي كابل،چ1،1335ش.،ج3،ص264.

3.دايرة المعارف آريانا؛همانجا.

4.غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.

5.مينورسكي،و.؛تعليقات بر حدود العالم؛ترجمه:ميرحسين شاه؛تهران:دانشگاه الزهراء،چ1،1372ش.،ص211.

6.عتبي،محمد بن عبدالجبار؛تاريخ يميني؛ترجمه:جرفادقاني،ابوالشرف ناصح بن ظفر؛به اهتمام:شعار،جعفر؛تهران:بنگاه ترجمه و نشر كتاب،چ2، 1345ش.،صص33،285،333.

7.بيهقي،ابوالفضل؛تاريخ بيهقي؛ويرايش:مدرس صادقي،جعفر؛تهران:نشر مركز،چ1، 1377ش.،صص216،220،231،234.

8.دايرة المعارف آريانا؛ج3،صص264-265.

9.همانجا.

10.فرهنگ،ميرمحمدصديق؛افغانستان در پنج قرن اخير؛قم:انتشارات وفايي،چ2، 1374ش.،ج1،ص25.

11.ارانسكي؛مقدمه فقه اللغه ايراني؛ص228؛هروي،نجيب مايل؛تاريخ و زبان در افغانستان؛تهران:بنياد موقوفات دكتر محمود افشار،چ2،1371ش.،ص25؛غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.

12.محمود محمود؛تاريخ روابط سياسي ايران وانگليس در قرن نوزدهم ميلادي؛تهران:انتشارات اقبال،چ4،1353ش.،ج1،ص34.

13.الفنستون،مونت استوارت؛افغانان،جاي،نژاد،فرهنگ(گزارش سفر به سلطنت كابل)؛ترجمه:فكرت،محمدآصف؛مشهد:بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي،چ1،1376ش.،صص105و158.

14.فرهنگ؛افغانستان در پنج قرن اخير؛ج1،ص18.

15.همان،صص17-26؛غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.

16.دايرةالمعارف آريانا؛ج3،ص266.

 




ارسال توسط سیدمحمدحسینی

پيشينه‌ي اسلام در افغانستان

از ورود مسلمانان تا ظهور گوركانيان

 

نويسنده: سيد مرتضي حسيني شاه‌ترابي

 

 

در سال هيجدهم يا بيست ‌و دوم هجري "احنف ‌بن ‌قيس ‌تميمي" كه به دنبال "يزدگرد" بود، از مسير طبسين(1)  به"خراسان" آمد؛ هرات را با جنگ گشود؛ "صحارعبدي" را در آنجا گماشت و سپس، مرورود، بلخ و مناطق شمالي خراسان، از نيشابور تا تخارستان، را تصرف نمود.(2)  و پس از بازگشت به مرو "ربعي‌ بن ‌عامر" را به امارت تخارستان منصوب‌ كرد(3)  خراسان، سيستان و سرزمين‌هاي اطراف آن در اين ‌زمان زير نظر امير بصره اداره ‌مي‌شد. بنابر اين، پس از اينكه "عثمان ‌بن‌ عفان" "ابوموسي اشعري" را از امارت بصره عزل ‌كرد و "عبدالله ‌بن ‌عامر ‌بن‌ كريز" را جايگزين او كرد، اداره‌ي امور خراسان و سيستان و ادامه‌ي فتوحات در اين منطقه  بدو سپرده ‌شد. (4(

 

"يزدگرد" به‌ سال ٣١ هجري- در دوران خلافت "عثمان"- در مرو كشته‌ شد(5) و "عبدالله ‌بن عامر" براي سركوبي شورش مردم فارس كه به ‌رهبري "ماهك ‌بن ‌شاهك" قيام ‌كرده‌ بودند، روانه‌ي فارس شد. فتنه را خاموش‌(6) كرد؛ سپس به سوي خراسان روي ‌نمود و مقدمه‌ي لشكر را به "احنف ‌بن ‌قيس" سپرد.(7)شهرها و مناطق مختلف خراسان كه پيش از اين در دوره‌ي "عمر بن‌ خطاب" فتح ‌شده‌ بودند و  پس از مدتي جملگي از اطاعت مسلمانان خارج شده‌ بودند، در اين دوره بار ديگر به‌ تصرف مسلمانان درآمدند. هرات ديگربار، به‌دست "احنف ‌بن‌ قيس" فتح ‌شد و بوشنج نيز توسط "طاهر ‌بن ‌حسن‌ بن ‌مصعب" گشوده ‌شد.(8) در سال ٣٢ هجري "احنف ‌بن ‌قيس" از سوي "ابن ‌عامر" مرورود را محاصره‌ كرد. مردم مرو سرانجام با پذيرش خراج شصت ‌هزار درهمي تسليم ‌شدند و پيمان صلح در محرم‌ الحرام همان سال بسته ‌شد.(9(

 

مردم تخارستان، جوزجان، طالقان و فارياب سپاهي سي‌هزار نفري براي رويارويي با مسلمانان آماده ‌كردند؛ اما، احنف ايشان را تا "رسكن" كه در دوازده فرسخي قرارگاه سپاهيان مسلمان در مرورود بود، بازپس ‌‌راند. سپس، بر جوزجان و بلخ چيره‌ شد، به ‌ازاي دريافت چهارصد هزار درهم با مردم آنجا صلح‌ كرد و پسر عموي خود، "بشر بن متشمس" را حكمران آنجا نمود. (10(

 

"عبدالله ‌بن‌ عامر" "عبدالرحمن ‌بن ‌سمره" را همراه با لشكري مجهز به سيستان فرستاد. "ابن ‌سمره" سيستان را گشود و از آنجا به ‌سوي كابل رفت و پس از رسيدن به كابل شهر را محاصره ‌كرد. "كابل‌شاه" يك ‌سال در برابر سپاهيان "عبدالرحمن" ايستادگي نشان ‌داد؛ اما، سرانجام شكست را پذيرفت و شهر به‌دست مسلمانان افتاد. (11) پيش از آن در سال ٢٣ هجري، در دوران خلافت "عمر بن‌ خطاب" لشكر مسلمانان از راه كرمان به‌ حدود خراسان رسيده‌ بود و دو تن از فرماندهان به نامهاي "عاصم‌ بن ‌عمرو تميمي" و "عبدالله ‌بن ‌عمير" به سيستان و مركز آن يعني زرنج حمله ‌كرده ‌بودند كه سرانجام مردم زرنج به ‌دادن خراج رضايت‌ داده و صلح ‌نموده‌ بودند. در اين ‌دوره، گستردگي سيستان بيش از خراسان بود و مرزهاي آن به قندهار مي‌رسيد.(12(

 

امام‌ علي(ع) پس از تصدي خلافت و استقرار در مدينه، خواهرزاده‌ي خويش-"جعدة بن‌ هبيره‌ي‌ مخزومي"- را براي انجام امور خراسان بدين‌ سوي فرستاد و بدو فرمود: مناطقي از خراسان را كه فتح‌ نشده ‌است، فتح‌كند. (13) پس ازمدتي جمعي از خراسانيان در برابر جعده شورش ‌كردند؛ او به مركز خلافت بازگشت و "خليد بن ‌قرة" جايگزين وي‌ در خراسان شد.(14) در دوران خلافت امام علي(ع)، "ربعي‌ بن ‌كاس" امير سجستان و مناطق اطراف آن بود.(15) بدين ‌ترتيب، بسياري از مناطق خراسان و سيستان در دوره‌ي خلفاي راشدين فتح‌ شدند و اگر هم  مسلمان نشدند، با پرداخت جزيه و خراج در كنار مسلمانان به زندگي ادامه دادند. بادغيس هم در دوران حكومت "معاويه" به‌دست "عبدالرحمن بن سمرة" فتح ‌شد. (16) در زمان امويان، خراسان و سيستان خاستگاه شورشها و جنبشهاي ضد اموي بود. قيام "يحيي ‌بن ‌زيد" و خروج "ابومسلم خراساني" كه به روي ‌كار‌ آمدن عباسيان منجر شد، نمونه‌ي آشكاري از اين شورشها و جنبشهاست. (17) با قتل "ابومسلم" به‌دست "منصور عباسي" خراسان كه پيش از اين پشتيبان عباسيان در سرنگوني امويان بود به خاستگاه شورشهاي خونخواهانه بدل‌ شد. شورش "استاد‌سيس" در بادغيس، در سال ١٥٠ هجري(18) و شورش "المقنع" در حدود سال ١٥٩ از آن جمله است. (19) به ‌دنبال سركوبي اين شورشها عملكرد خوارج در خراسان و سيستان شدت ‌گرفت و اينان تا عصر طاهريان از مهمترين عوامل تشنج در خراسان و سيستان شدند.(20) با برگزيده‌ شدن "طاهر بن‌ حسين" از سوي خليفه‌ي عباسي به‌ فرمانروايي خراسان(٢٠٥ه.ق.) نخستين سلسله‌ي بومي وابسته به خلافت عباسي در خراسان پايه‌ريزي ‌شد. اين سلسله كه زادگاه بنيانگذار آن پوشنگ(21) هرات بود(22) سرفصل تازه‌اي را در تاريخ خراسان و دولتهاي اسلامي گشود. در زمان طاهريان، خراسان از نظر اقتصادي و فرهنگي شكوفا شد. دوران صفاريان به نبرد و خونريزي و توسعه ‌طلبي حاكمان صفاري گذشت و شهرهاي هرات(23)، بُست(24) و كابل(25) مهمترين مناطق خراسان و سيستان بودند كه مورد توجه آنان قرار گرفتند.

 

در دوران سامانيان، خراسان جايگاه سياسي- اقتصادي ويژه‌اي داشت؛ به ‌همين سبب، اميران ساماني گاهي با رضايت و در بسياري از موارد از روي ترس و احتياط، سرداران نامور و بزرگان خاندانهاي كهن را به حكمراني خراسان برمي‌گزيدند.(26) در اين دوره "آل‌فريغون" كه اميراني بلند همت، دانش‌دوست و ادب‌پرور بودند، حكومت موروثي خود را بر جوزجان حفظ كرده ‌بودند و عالمان و اديبان را از اطراف و اكناف به دربار خويش فرا مي‌خواندند.(27) خراسان و ماوراءالنهر در اين عصر مركز تجديد حيات فرهنگي گرديد كه ظهور زبان فارسي نو، شكل‌گرفتن آن در سروده‌هاي حماسي ملي و توسعه‌ي نوعي سبك معماري و نقاشي ايراني، از جلوه‌هاي آن بود.(28) مدت حكومت غزنويان در خراسان كوتاه بود و با آنكه در آغاز به خراسان ثبات سياسي بخشيد، اما نتوانست از اين منطقه در برابر سلجوقيان حمايت كند. (29(

 

سلاطين سلجوقي گرچه برنقاط مختلف اين منطقه احاطه ‌داشتند، غوريان به مثابه‌ي يك دولت نيرومند بر بسياري از مناطق اين سرزمين حكمراني مي‌كردند(30). با روي‌ كار آمدن خوارزمشاهيان در خوارزم و به تحريك خليفه‌ي عباسي، غوريان با خوارزمشاهيان به نبرد برخواستند(31) كه نتيجه‌ي اين دشمنيها و نبردها كشته‌ شدن "غياث‌ الدين ‌محمود"- آخرين پادشاه مقتدر غوري- و رو به ‌زوال نهادن پادشاهي غوريان بود و در نهايت، اين پادشاهي به سال ٦١٢ هجري سقوط‌كرد(32( 

 

با حمله‌ي مغول به پايتخت خوارزمشاهيان، "سلطان ‌محمد خوارزمشاهي" به‌ جاي دفاع از پايتخت به خراسان گريخت و پس از مدتي سرگرداني در اطراف بلخ و نيشابور به عراق عجم پناه ‌برد. فرماندهان چنگيزخان و سپاهيان مغول او را تعقيب ‌كردند. گرچه مأموريت فرماندهان مغولي در دستگيري سلطان‌ محمد خلاصه مي‌شد، مأمور براي فتح نبودند و هنگام گذار از بلخ به اظهار اطاعت و فرمانبري نمايندگان اين شهرها بسنده‌ كردند، اين تعقيب و گريز، آغازي بود براي لشكركشيهاي بعدي مغولان به اين شهرها و ديگر مناطق خراسان.(33(

 

مغولان، پس از پايان كار سلطان خوارزم و گشودن قلب امپراتوري خوارزمشاهيان، خوارزم و ماوراءالنهر، در بهار سال ٦١٨ براي به‌دست‌آوردن مناطق ديگر آن از جمله خراسان، از آمودريا گذشتند. بلخ داوطلبانه تسليم ‌شد و از خشونت و كشتار در ‌امان ‌ماند. نوبت به طالقان رسيد و چنگيزيان پس از  درهم‌كوبيدن آن، باميان را محاصره‌ كردند. در جريان محاصره، يكي از نوادگان چنگيز به نام"موتوفن" تير خورد و كشته ‌شد. به انتقام خون او، خان مغول پس از فتح شهر دستور داد: هيچ موجودي را زنده نگذارند، حتي كسي را غنيمت ‌نگيرند(34(

 

در اين ‌اثناء شاهزاده‌ي خوارزم، "جلال الدين منكبرني"- پسر سلطان‌ محمد كه به غزنين گريخته ‌بود- سپاهي گرد آورد و لشكري از مغولان را در تخارستان درهم‌ كوبيد؛(35) اما، چندي بعد، از سپاه انتقامجوي مغول شكست‌ خورد و به هندوستان گريخت. چنگيزيان به تلافي شكست پيشين، ساكنان غزنين را قتل ‌عام‌ كردند و تمامي مردم هرات را از دم‌ تيغ گذراندند.(36(

 

در ٦٢٦ چنگيزخان مرد؛ امپراتوري‌اش براي چهار پسرش: جوجي، جغتاي، اكتاي و تولي ماند(37) و "اكتاي" جانشين پدر شد.(38) مغولان اين بار به امر "اكتاي ‌قاآن" عازم ايران شدند تا "جلال الدين" را كه نيروي دوباره‌اي يافته و درصدد بازپس‌گيري سلطنت خوارزمشاهيان بود سركوب‌ كنند. بدين ‌ترتيب، غزنين، كابل و ... براي چندمين بار تاخت و تاز مغولان را به خود ديد. (39(

 

در سال ٦٤٨ "ملك‌ شمس‌ الدين"- سر سلسله‌ي آل‌كرت- توانست با جلب حسن‌ نيت "منكوقاآن"‌حكومت تمام ولايتهاي هرات، پوشنگ، غور، غرجستان، فارياب، فراه، كابل، غزنين و...(40) را به‌دست ‌گيرد و حكومتي بنياد گذارد كه تا سال ٧٨٣ در هرات و پيرامون آن حكمراني مي‌نمود و در بيشتر موارد فرمانبردار مغولان بود(41(

 

در ٦٥١ "منكوقاآن" تصميم‌ گرفت با گسيل ‌ساختن برادران خويش- "قوبيلاي" و "هلاكو"- به‌ ترتيب به چين و آسياي ‌غربي، كشورگشاييهاي چنگيزيان را تكميل و تحكيم كند(42). هلاكو با عبور از مرغزارهاي شبرغان(43)، برانداختن خلافت ‌عباسي و سركوبي اسماعيليان، فتوحات مغول را تا ساحل درياي‌ مديترانه گسترش ‌داد و  بزرگترين بخش سرزمين‌هاي امروزين خاورميانه را تصرف كرد(44(

 

سالها پس از او- در "دوران غازان‌خان"- ميان الجايتو كه نايب سلطان در خراسان بود و آل‌ كرت كه در هرات حكمراني مي‌كردند، كدورتي پيش‌ آمد. اين مسئله سبب‌ شد تا الجايتو پس از رسيدن به‌ قدرت، در سال ٧٠٦ سپاهي را براي تنبيه فخرالدين ‌كرت به هرات بفرستد. فخرالدين با نقشه‌اي حساب‌شده فرمانده‌ي مغول و سپاهيانش را كشت؛ اما الجايتو سپاه ديگري فرستاد، شهر را محاصره ‌كرد و سرانجام آنجا را تصرف‌ نمود.(45(

 

"ابوسعيد" - پسر الجايتو- در نُه ‌سالگي حاكم خراسان شد(46) و  سپس، در ٧١٧ هجري جانشين پدر گرديد. او "آخرين ايلخان مقتدر" بود(47) و با مرگ وي در سال ٧٣٦ سلسله‌ي ايلخانيان به‌ سرعت رو به زوال نهاد و قلمرو گسترده‌ي آنان به قسمتهاي كوچك تقسيم گرديد.(48(

 

پس از مرگ "ابوسعيد" دوران فترتي در تاريخ سياسي خراسان و سيستان و سرزمين‌هاي اطراف آن حاصل ‌شد و در مناطق مختلف سلسله‌هاي متعدد‌ ظهور كردند. سلسله‌هاي آل ‌جلاير، آل‌ مظفر، امراي چوپاني، اينجو و سربداران برآمدند و هركدام در قسمتي قدرت ‌يافتند، علاوه‌ي بر اينكه حكومتهاي نيمه‌ مستقل ديگري همچون آل ‌كرت، اتابكان‌ فارس و نظير آن وجود داشتند(49(

 

`پي‌نوشتها

 

1.  در ايالت قهستان كه جغرافي‌نويسان عرب آن را از توابع خراسان شمرده‌اند دو شهر وجود داشت كه هنوز باقي است و هردوي آنها را طبس مي‌ناميدند و به اين جهت جغرافي‌نويسان مسلمان آنها را به صيغه‌ي تثنيه ضبط كرده و "طبسين " گفته‌اند.(لسترنج؛ جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي؛ ترجمه: عرفان، محمود؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چ6، 1383ه.ش.، ص385(

 

2. طبري، ابوجعفر محمد بن جرير؛ تاريخ الامم و الملوك ؛ بيروت: دارالكتب العلميه؛ چ1، 1407ه. ق.، ج 2، صص 545- 546؛ ابن جوزي، ابوالفرج عبدالرحمن بن علي؛ المنتظم في تاريخ الملوك و الامم؛ تحقيق: عبدالقادر عطا ، محمد و مصطفي؛ بيروت: دارالكتب العلميه، چ1، 1412ه.ق. ، ج 4 ، ص 322.

 

3.  طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الامم والملوك؛ ج2، ص 547 .

 

4. خليفة بن خياط؛ تاريخ خليفة بن خياط؛ تصحيح: مصطفي نجيب فواز و حكمت كشي فواز؛ بيروت: دارالكتب العلميه، چ1، 1415ه.ق.، ص 106؛ ابن اعثم كوفي، محمد بن علي؛ الفتوح؛ ترجمه: مستوفي هروي، محمد بن احمد؛ تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چ1، 1372 ش.، ص 280.

 

5.  طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الامم و الملوك؛ ج 2، ص620 ؛ ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي؛ المنتظم؛ ج 5، ص 13.

 

6. ابن اعثم كوفي، محمد بن علي؛ الفتوح؛ ص 282.

 

7. يعقوبي؛ البلدان؛ تحشيه: ضناوي، محمد امين؛ بيروت: دارالكتب العلميه، چ1، 1422ه.ق.، ص100.

 

8. طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الامم والملوك؛ ج2، ص 631.

 

9. همان، ج 2، صص 631- 632.

 

10. ابن اعثم كوفي، محمد بن علي؛ الفتوح؛ ص284؛ يعقوبي؛ البلدان؛ ص121.

 

 11. طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الامم والملوك؛ ج2، ص 544 .

 

12. ابن اعثم كوفي، محمد بن علي؛ الفتوح؛ ص402.

 

13.  خليفة بن خياط؛ تاريخ خليفة بن خياط؛ ص120؛ ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي؛ المنتظم؛ ج 5، ص 129.

 

14. دينوري، ابوحنيفه؛ الاخبارالطوال؛ تصحيح: عصام محمد الحاج علي؛ بيروت: دارلكتب العلميه، چ1 ،1421ه. ق. ، ص221.

 

15. يعقوبي؛ البلدان؛ ص 101.

 

16.  ر. ك : خطيب، عبدالله مهدي؛ ايران در روزگار اموي؛ ترجمه: افتخارزاده، محمود رضا؛ تهران: رسالت قلم، چ1، 1378ش.

 

17. ابن اثير؛ الكامل في التاريخ؛ تحقيق: مكتب التراث؛ بيروت: موسسة التاريخ العربي، چ1، 1408ه.ق. ج 4، ص180.

 

18. نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر؛ تاريخ بخارا؛ ترجمه: قبادي، ابونصر احمد بن محمد؛ تهران: بنياد فرهنگ ايران ،1351ش.، ص90.

 

19. اكبري، امير؛ تاريخ حكومت طاهريان از آغاز تا انجام؛ مشهد: بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي و انتشارات((سمت))، چ1 ،1384ش. ، ص34.

 

20. بوشنگ: شهري بوده ‌است در غرب هرات كه به نامهاي فوشنج و بوشنج نيز ياد شده است و فاصله‌ي آن تا هرات يك روز راه بوده است.(لسترنج؛ جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي؛ ص 437 (  

 

21. يمني صنعاني، يوسف بن يحيي؛ نسمة السحر؛ تحقيق: كامل سلمان الجبوري؛ بيروت: دارالمورخ العربي، 1420ه.ق.، ج1، ص85 .

 

22. ناجي، محمدرضا؛ تاريخ و تمدن اسلامي در قلمرو سامانيان؛ مجمع علمي تمدن، تاريخ و فرهنگ سامانيان، 1378ش. ص104.

 

23. ملك‌زاده، الهام؛ سرگذشت صفاريان(برگرفته از كتاب سيستان)؛ زيرنظر: ايراني، اكبر و علي‌رضا مختارپور؛ تهران: سازمان ملي جوانان، چ1، 1381ش.، ص32.

 

24. همان، ص 42.

 

25. همان، ص 39.

 

26. ناجي، محمد رضا؛ تاريخ و تمدن اسلامي در قلمرو سامانيان؛ ص105.

 

27. عتبي؛ تاريخ يميني؛ ترجمه: جرفادقاني؛ صص294- 298.

 

28. باسورث، ادموند كليفورد؛ تاريخ غزنويان(جلد اول و دوم)؛ ترجمه: انوشه، حسن؛ تهران: انتشارات امير كبير ، چ1، 1372ش.، ص148.

 

29. همان، ص148.

 

30. حلمي، احمد كمال الدين؛ دولت سلجوقيان؛ ترجمه و اضافات: ناصري طاهري، عبدالله؛ با همكاري: جودكي، حجت الله و فرحناز افضلي؛ قم: پژوهشكده‌ي حوزه و دانشگاه، چ1، 1383ش. صص75 - 80.

 

31. خلعتبري، اللهيار و محبوبه شرفي؛ تاريخ خوارزمشاهيان؛ تهران: انتشارات سمت، چ2، 1381ش.، صص104 و 105.

 

32. همان، ص 110.

 

33. گروسه، رنه؛ تاريخ مغول(چنگيزيان)؛ ترجمه: بهفروزي، محمود؛ تهران: نشر آزاد مهر، چ1، 1384ش.، ص173.

 

34. همان، صص174- 175.

 

35. همان، ص175.

 

36. همان، صص176- 177.

 

37. اقبال آشتياني، عباس؛ تاريخ مغول؛ تهران : انتشارات امير كبير، چ6، 1385ه. ش. ،ص85 .

 

38. همان، ص135.

 

39. همان، صص141- 142.

 

40. همان، ص368.

 

41. همان، صص368- 379.

 

42. جي.آ.بويل؛ تاريخ ايران كمبريج(جلد پنجم)(از آمدن سلجوقيان تا فروپاشي دولت ايلخانان)؛ ترجمه: انوشه، حسن؛ تهران: انتشارات اميركبير، چ1، 1366ه.ش.. ص321.

 

43. همان، ص322.

 

44. همان، ص334.

 

45. همان، ص376.

 

46. اقبال آشتياني، عباس؛ تاريخ مغول؛ ص325.

 

47. همان، ص345.

 

48. همان، ص349.

 

49. همان، صص 365- 366.




ارسال توسط سیدمحمدحسینی

مزار شريف يا بارگاه منسوب به امام علي (ع)

 

نويسنده: سلطان‌حسين تابنده

 بازنويسي:(سيد مرتضي حسيني شاه ترابي)

 

(اين مقاله كه خدمت شما دوستداران تاريخ كشور افغانستان تقديم مي‌شود نگاشته‌اي است  از يك نويسنده‌ي ايراني به نام سلطان حسين تابنده كه در اواخر دهه‌ي چهل خورشيدي به مزار شريف سفري داشته است و حاصل سفر و مطالعات خود را طي يك گزارش در اردي‌بهشت ماه سال 1339خورشيدي در شماره‌ي نخست از دوره‌ي چهارم نشريه‌ي "مجموعه‌ي حكمت" كه در شهر قم نشر مي‌يافته، منتشر كرده است. اين مقاله از آنجايي كه قريب به نيم قرن پيش تدوين شده و منابع مورد استفاده آن اكنون نادر و  ناياب شده است، نوشته اي ارزشمند و درخور توجه است. نكته ديگر اينكه نگارنده‌ي آن كوشيده است در حد امكان امانتداري در گزارش را رعايت كند.

با توجه به آنچه بيان گرديد و برخي ملاحظات ديگر، اين مقاله انتخاب و بازنويسي شد و به جهت رعايت امانت بدون كم و كاست  منتشر گرديد. در پايان اين مقدمه از آقاي محمد علي متقي كه در دست‌يابي من به اين مقاله نهايت همكاري را نمودند تشكر و قدرداني مي‌نمايم.).   

مزار شريف يكي از شهرهاي معروف و متبرك "افغانستان" و بسيار مورد علاقه افغانها مي‌باشد و امروز مركز يكي از استانهاي شمالي افغانستان و جمعيت آن حدود پنجاه هزار نفر است.

طول آن 67 درجه و 9 دقيقه و عرض آن 36 درجه و 44 دقيقه و انحراف قبله از جنوب به مغرب 64 درجه و 41 دقيقه و 14 ثانيه و ارتفاع آن از سطح دريا در حدود ششصد متر است.

بقیه در ادامه مطلب...



ادامه مطلب...
ارسال توسط سیدمحمدحسینی
ارسال توسط سیدمحمدحسینی

 

افغانستان، اگرچه به‌عنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهن‌ترین کشورهای جهان به‌شمار می‌رود.[۱]
افغانستان بدلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدن‌های بزرگ جهان بوده و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار می‌رفته‌است. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگ‌ها و تمدن‌های بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بین‌النهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشته‌است. از عصر پارینه‌سنگی و طی دوره‌های تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمده‌ای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهکاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بوده‌اند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمین و جهان‌گشایان بوده که ردپای آن‌ها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده می‌شود.[۲]
 

 دوران پیشاتاریخ

 
 

 

دوران پیشاتاریخ (به انگلیسی: Prehistory) یا دوران پیش از تاریخ یا ما قبل تاریخ از پیدایش انسان آغاز می‌شود و به پیدایش خط و کتابت که یکی از بزرگ‌ترین تحولات فرهنگی-اجتماعی زندگی بشر است منتهی می‌گردد. در آن دوران تجربه‌ها و دستاوردهای مردم به سرعت از بین می‌رفت و دانش انتقال پیدا نمی‌کرد.
 

دوران پارینه‌سنگی

 
 

 

دوران پارینه‌سنگی (Paleolithic) یا عصر حجر (سنگ) کهن، نخستین، ابتدایی‌ترین و طولانی‌ترین مرحله زندگی انسان است؛ از دو میلیون و پانصد هزار تا دورۀ نوسنگی (عصر حجر نو)، زمانی که انسان با کشاورزی آشنا شد، در حدود دوازده هزار سال پیش را در بر می‌گیرد. این دوران خود به سه زیر دوره تقسیم می گردد:
1.     دورۀ پارینه‌سنگی زیرین یا قدیم (Lower or Old Paleolithic) یا دورۀ دیرینه‌سنگی که ازحدود دو میلون و پانصد هزار سال پیش شروع و تا یکصد هزار سال قبل ادامه پیدا می کند. در این دوره، گونه‌های اولیۀ سردهٔ انسان (Homo) ظهور می‌کند، که از آتش استفاده می کرده و ابزار ساز بوده‌است. آثار دورۀ پارینه‌سنگی زیرین در آفریقا، شرق مدیترانه و اروپا پیدا شده‌است.[۳]
2.     دورۀ پارینه‌سنگی میانی (Middle Paleolithic) یا دورۀ میان‌سنگی-موسترین از حدود یکصد هزار سال قبل شروع و تا سی هزار سال پیش ادامه داشته است. انسان نئاندرتال (Neanderthal) در این دوره ظهور می‌کند. در این دوره، سنت ابزارسازی موسترین (Mousterian) پدیدار می‌شود که از ابزارهای پیشین پیشرفته‌تر است و شامل تراشه‌های سنگی، رنده‌ها، قلم‌ها، برمه‌ها (مته‌ها)، چاقوهای دسته‌دار و انواع تبر بوده‌است. در این دوره آیین تدفین وجود داشته‌است. انسان نئاندرتال به همراه متوفی ابزار، گُل و گِل اخرا دفن می کرده‌است. بر اساس نظریۀ خروج از آفریقا و با توجه به شواهد ژنتیکی و فسیلی، انسان خردمند (Homo Sapiens Sapiens) در این دوره، حدود هفتاد هزار سال پیش از خاستگاهش در قاره آفریقا خارج می‌شود و از طریق تنگۀ آبی باب المندب در قسمت جنوبی دریای سرخ به قارۀ آسیا پا گذاشته و از آنجا به دیگر نقاط زمین مهاجرت می‌کند.[۴]
3.     دوره پارینه‌سنگی پایانی (Upper Paleolithic)-بارادوستین از حدود پنجاه هزار سال پیش شروع و در ده هزار سال پیش پایان می گیرد. در این دوره انسان نئاندرتال از بین می‌رود و انسان خردمند در آسیای میانه پدیدار می گردد، و بدین‌ترتیب این منطقه را به یکی از قدیمیترین منزلگاه‌های انسان تبدیل می‌کند.
دوران پارینه‌سنگی افغانستان از حدود صد هزار سال پیش آغاز شد و تا دورۀ نوسنگی (عصر کشاورزی) ادامه یافته‌است. آثار این دوره در دشت ناوُر در غرب غزنی و کوهپایه‌های شمالی هندوکش، مانند: درۀ کور (کُر) بدخشان و قره‌کمرایبک یافت شده‌است.
دورۀ پارینه‌سنگی زیرین. ابزارهای مربوط به دورۀ پارینه‌سنگی زیرین با قدمت بیش از ۱۰۰ هزار سال پیش در دشت ناوُر در غرب غزنی پیدا شده‌است. این ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه، ساطور، رنده، تیشه و تبر ابزار هستند. این آثار نخستین شواهد بدست‌آمده از دورۀ پارینه‌سنگی زیرین در افغانستان هستند.[۵]
دورۀ پارینه‌سنگی میانی افغانستان. آثار بدست‌آمده از درهٔ کور (کُر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زيستگاه‌های انسان را در افغانستان نشان می‌دهد. طی كاوش‌هايی در درۀ كور در سال ۱۹۴۴ توسط لوئی دوپری و همكارانش، ابزارهای موسترین و جمجمۀ انسان نئاندرتال به‌دست آمده که مربوط به دورۀ میان‌سنگی بوده و عمر آن را ۳۰ هزار سال پیش تخمین زده‌اند.[۶]
 

دورۀ پارینه‌سنگی پایانی افغانستان.

 
 

 

 

دورۀ نوسنگی و ورود آریاییان

 
 

 

دورۀ نوسنگی واپسین مرحلۀ عصر حجر است و قبل از عصر فلزات یعنی عصر مس (Chalcolithicعصر بُرُنز و عصر آهن آغاز می‌گردد. در دورۀ نوسنگی، در برخی نواحی خاور میانه، انسان در حدود ۱۱ هزار سال پیش، از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت. به این خاطر دورۀ نوسنگی را «عصر کشاورزی» نیز دانسته‌اند.[۷]
در سال ۱۹۶۵ دکتر لوئی دوپری در نتیجه كاوش‌های خود در آق‌کُپرُک، در جنوب مزار شریف و کنار بلخ‌آب، آثاری را به دست آورد که براساس شواهد اهلی‌ساختن حیوانات در این دوره، متعلق به دورۀ نوسنگی است.[۸]
در این دوره، در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، دهقانان و چوپانانی در جلگه‌های حاصلخیز پیرامون هندوکُش زندگی می‌کردند. این مردمان صنعت ابتدائی خانه‌سازی با خشت خام و سفالگری را با خود بهمراه آوردند و بعدها، در عصر مس (Chalcolithic)، از فروش لاجورد (Lapis lazuli) که در سواحل و بستر رودخانه‌ها می‌یافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق فلات ایران و میان‌رودان ثروتمند می‌شدند.[۹] گمان می‌رود این مردمان همان مردمان آریایی بودند که به شکل قبیله‌های کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوه‌های هندوکش می‌زیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبان‌های هندوایرانی سخن می‌گفتند) خود را «آریایی» می‌نامیدند. نمونهٔ این اشاره‌ها را می‌توان در اوستا، سنگ‌نبشته‌های هخامنشی و متن‌های کهن هندو (مانند ریگ‌ودا) دید.
مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دوره‌های مختلفی صورت گرفته‌است که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ.م.) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشته‌است. آریاییان ساکن سرزمین‌هایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته می‌شود.[۱۰]
 

عصر بُرُنز، تمدن آمودریا و پراکنده‌شدن آریاییان

 
 

 

پیکرۀ زنی مشهور به «شاهدخت باختری» با لباس کاوناکِس (Kaunakes)، بدست‌آمده از مجموعهٔ باستان‌شناسیِ بلخ-مرو (BMAC) یا «تمدن آمودریا»، سرزمین باستانی باختر در شمال افغانستان، هزارۀ دوم پیش از میلاد، موزیم لوور در پاریس
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بتدریج شیوه‌های ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آن‌ها اجازه می‌داد تا به کشت غلات در دشت‌های شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشته‌های غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد می‌شود. در سرزمین باختر مجموعه‌ای از واحه‌های مصنوعی دلتامانند توسط سیستم‌های گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادی‌ها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم می‌کردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفاده‌است. می‌نماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحه‌ها با فرهنگ همسایگان میان‌رودانیشان (بین‌النهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، بدلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آن‌ها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستان‌شناسیِ بلخ-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) می‌نامند. گنجینهٔ تپه فولول در شمال افغانستان آثار بجای مانده از این تمدن است و نشان می‌دهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند. [۱۱]
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمین‌های شرقی گسترش می‌یابد و به کرانه‌های غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض می‌کند. گمان می‌رود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر می‌رسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه‌ها، از دلایل آن باشد.
 

از اسطوره تا تاریخ، اشاره‌های اوستا

 
 

 

قراری که از روی اوستا معلوم می‌شود، باشندگان بومی افغانستان و سرزمین‌های مجاور که خود را «آریایی» می‌نامیدند بخاطر سرما و کمبود چراگاه‌ها مجبور به مهاجرت به سرزمین‌های دیگر در گوشه و کنار افغانستان و سرزمین‌های مجاور می‌شوند. نسک‌های وَندیداد و یَشت از اوستا به محدودهٔ جغرافیایی اشاره دارد که نخستین منزلگاه‌های آریاییان را تشکیل می‌دادند و حدود آن سرزمین‌های شرقی فلات ایران تا سرحد ایران باستان و هند باستان بوده‌است.
در این میان فَرگَرد یکم وندیداد به فهرستی از شانزده سرزمین آفریدهٔ اهوره مزدا اشاره دارد که انگره‌مَینیو دربرابر آفرینش اهوره مزدا دست به آفرینش مخرب می‌زند. این فهرست عبارت است از:[۱۲]
1.     اَیریانَه وَئِجَه*[۱] = زادگاه زرتشت (در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد) و آیین مَزدَیَسنا، در مجاورت سرزمین‌های سُغد، مَرو و بلخ،... که بلافاصله بعد از آن آمده‌‌اند؛[۱۳][۱۴]*[۲]
2.     گَه‌وَه = سرزمین سُغد؛
3.     مُوئورو = سرزمین مَرو؛
4.     باخذی = سرزمین بلخ؛
5.     نیسایه = سرزمینی مابین مرو و بلخ، احتمالا میمنه؛
6.     هَرویوه = سرزمین هرات؛
7.     وَئِکِرِتَه = سرزمین گنداره؛
8.     اوروا = احتمالا منطقهٔ غزنی؛
9.     خنِنته = سرزمینی که از آن زیستگاه مردمان «وَرکانه» یاد شده، باشندگان گرگان، احتمال کمتر هیرکانیا؛
10. هَرَخوَیتی = سرزمین رُخَج؛
11. هَئِتومَنت = منطقهٔ هلمند که کم و بیش با استان زَرَنکهخامنشیان مطابقت دارد؛
12. رَغَه = سرزمینی در شمال هَرَخوَیتی و هَئِتومَنت در مسیر سرزمین چَخرَه؛
13. چَخرَه = سرزمینی مابین غزنی و کابل؛
14. وَرِنَه = منطقهٔ بونیر، ورنویماهامایوری، آئورنوساسکندر مقدونی، زیستگاه فریدون؛
15. هَپته هِندو = «هفت رود»، همان سرزمین سَپته سِندَوَه در جغرافیای ودائی، شمال شرقی منطقهٔ پنجاب؛
16. رَنها = همان سرزمین رَسا در جغرافیای ودائی، در پاره‌ای از نوشته‌ها همراه با «کوبها» (کابل) و «کرومو» (


ادامه مطلب...
ارسال توسط سیدمحمدحسینی
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد